به نام خدا
اشاره
گشوده بودن باب اجتهاد در نظرگاه شیعه، یکی از ارزشمندترین ویژگی های این مذهب است. بایسته است دانشمندان و دین شناسان اسلامی برای ترقی و تعالی دین شناسی از این عنصر گرانسنگ سودها ببرند و در فهم و تفسیر دین از این روش بی بدیل غفلت نکنند.
به گمان نگارنده، یکی از خطرات بنیادینی که در کمین اجتهاد شیعه است، توجه نداشتن و نشناختن جایگاه اجتهاد در علوم و دردین شناسی اسلامی، به معنای خاص کلمه است، زیرا این امکان وجود دارد که آرام آرام به دلیل این ناآشنایی، با در انداخته شدن پاره ای شبهات در رد اجتهاد و به یک معنا افراط و تفریط در حق آن، این سفره گشوده و پربرکت از حوزه های شیعه برچیده شود. ازاین رو باید بهوش بود و به تبیین هر چه دقیق تر این نکته پرداخت و باید اجتهاد را بسان موضوعی مستقل مورد پژوهش و تحقیق قرارداد و از آموزش آن غفلت نکرد.
تعریف علم تاریخ اصول
مفهوم تاریخ اصول، نسبتا روشن است و نیازی به تعریف ندارد، اما برای ترسیم دورنمایی از این علم، به اختصار مراد از تاریخ اصول را بیان می کنیم.
تاریخ اصول، دانشی است که به پیدایش علم اصول از حیث زمان، کیفیت و علت پیدایش و سیر تطور و رشد تاریخی مسائل این علم در طول دوره های گوناگون با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی و انگیزه های گوناگون شخصی یا جمعی می پردازد و به تبع به محققان این علم، به ویژه مبدعان و صاحبان ابتکار، و اندیشه ها و نظرگاههای آنان اشاره می کند.
موضوع و غرض تاریخ اصول
موضوع این دانش، خود علم اصول و سیر تکامل و ادوار حیات آن است و غرض از آن پژوهش تاریخی در علم اصول است تادانشجویان و طلاب به درستی با این علم و کیفیت تکون آن آشنا شده و سیر تحول آن را دریابند و بتوانند در پرتو کار تاریخی مسائل اصولی را هر چه دقیق تر فهمیده و فلسفه پیدایش آن را دریافته و در حل معضلات آن موفق تر عمل کنند. تفصیل فواید پژوهش تاریخی در اصول، در عنوان بعدی می آید.
فواید کار تاریخی در علم اصول
در هر علمی می توان در دو بعد (آموزش) و (پژوهش) کار تاریخی انجام داد. علم اصول نیز از این قانون مستثنا نیست. در اینجا به پاره ای از فواید کار تاریخی در علم اصول در در دو زمینه فوق اشاره می کنیم:
الف) فواید آموزش اصول در پرتو نگاه تاریخی
امروزه روش آموزش تاریخی هر علم به عنوان یکی از بهترین روشهای آموزشی شناخته شده است. تاریخی کردن آموزش درزمینه های مختلف نتایج و آثار سودمندی به شرح زیر دارد:
1. تعلیم و تعلم: پاره ای از کاستیها در متون و روشهای آموزشی امروزین حوزه ها را می توان در عدم توجه به پرورش روحیه نقادی ونظریه پردازی، ناآشنایی با نقض و ابرامهای تاریخی مسائل، عدم درک عمیق و ریشه ای بسیاری از مسائل، نشناختن لغزشگاههای استدلال، و نبود انگیزه لازم برای تحصیل خلاصه کرد.اما آموزش علوم حوزوی در پرتو نگاه تاریخی کاستی های فوق را رفع کرده وثمرات زیر را درپی دارد:
الف) رهایی از قالب های هر علم،
ب) حریت و آزادی از هیمنه علم و عظمت دانشمندان،
ج) درک عمیق مطالب و ارتباط بین آنها،
د) شناخت لغزشگاههای استدلال و پرهیز از آنها،
ه) ایجاد انگیزه در طلاب،
و) ارائه و طرح موضوعات تازه برای اندیشه و پژوهش.
2. تمرین نقد و نظریه پردازی: نقد و نظریه پردازی از ضرورت های پویایی و حیات یک علم است و با رکود آن، علم و دانش حیات وپویایی خود را از دست می دهد و در زمره حوادث تاریخ گذشته قرار می گیرد. از این رو برای حفظ نشاط هر علم باید نقد ونظریه پردازی را در آن علم پویا و پرتوان نگاه داشت و از یقینی پنداشتن اندیشه های محققان پیشین پرهیز کرد. بی شک توجه به تاریخ هر علم در درمان این آفت و رفع این توهم نقش مهمی دارد. نگاه تاریخی به جریان علم، محقق را به شهودی می رساند که توهم قطعی بودن یافته های علم را از اندیشه او می زداید و از این منظر محقق همچون کسی که بر بلندای قله ای ایستاده، حوادث را از بالا نظاره می کند. از این رو در تحلیل و نقد مبانی پیشین هراسی به خویش راه نمی دهد.
3. شناخت آسیب و آفات علم: بررسی دوره های رکود در هر علم و همچنین بررسی تاثیر و تاثر آن علم از حوزه های دیگر راهی مناسب برای شناخت عوامل رکود و خروج علم از بستر طبیعی خود می باشد. به این ترتیب می توان چاره ای مناسب برای رفع موانع علم پیدا کرد و به حل آنها پرداخت.
ب) فواید پژوهش تاریخی در اصول
بی شک کار تاریخی در این زمینه از اهمیت بیشتری برخوردار است و فواید بسیاری را نصیب محققان این علم می کند. پاره ای از فوایدپژوهش تاریخی به شرح زیر است:
در اثبات گزاره های یک علم یا دستیابی به دیدگاهی محکم تر و قابل اطمینان تر محقق را یاری می رساند. اغلب این کار به واسطه بسترسازی و ایجاد زمینه های خاصی صورت می گیرد.
در شناخت لغزشگاههای محققان پیشین در استدلال و احتراز از آنها، برای محقق فعلی سودمند است.
موجب آگاهی محقق از علل و عوامل پیدایش مسائل علم و تصحیح و تکمیل روشهای پژوهش در آن مسائل می شود.
با توجه به منشا مباحث و سیر تاریخی آنها، از انحراف موضوعات مسائل مطروحه در علم جلوگیری می کند.
امکان نگاه کلی و جمعی را به محقق می دهد و زمینه ساختارمندی و یک دست بودن مباحث را برایش فراهم می سازد و او را ازموضوع محوری که از آفات اساسی عدم پژوهش های تاریخی است و اغلب موجب بی انسجامی و ناهماهنگی و گاه تناقض گویی دردیدگاههای یک محقق در مباحث گوناگون می شود، مصون نگاه می دارد.
طرح بسیاری از پرسشهای اساسی، دیدگاههای تازه و راهگشا و جرقه های علمی تحول ساز برای یک اندیشمند در گرو مطالعات وپژوهشهای تاریخی در علم است.
پژوهش تاریخی در واقع به مثابه تلنگرهایی است که به ذهن محقق وارد می آید و او را به نقطه های جدید و نکته های بدیع و بنیاد سازرهنمون می شود. مثلا در تحقیق تاریخی نسبت به متکلمان اسلامی و اصولیان متکلم مشرب وقتی به نزاع دامنه دار عقل گرایی و نص گرایی بر می خوریم که یکی به عقل تنها و دیگری به وحی تنها دلخوش می دارد. بسیار ساده است که اندیشه و دیدگاه عقل در خدمت وحی و عقل تابع نص به عنوان یک نظرگاه بدیل در کنار دو نظریه پیشین مطرح شود و مسیر حرکت علم را کاملا دگرگون سازد.
باری، بسیاری از دغدغه ها و درگیریهای ذهنی با مطالعات تاریخی پدیدار می شود که بدون این گونه مطالعات اگر چه امکان آن به روشهای دیگری چون طرح و عرضه پرسشهایی از سوی خود اندیشمند یا از سوی فرد دیگری برای او وجود دارد اما بسیار اندک است. به هر حال با خواندن تاریخ علم و داشتن نگاه و نگرش تاریخی به مسائل و مبارزات علمی و نزاعهای پردامنه محققان، ذهن اندیشمند، پرسشگر می شود و به سمت طرحهایی نو و تازه سوق پیدا می کند().
اقسام کار تاریخی در علم اصول
در علم اصول، مانند علوم دیگر، چهارگونه کار تاریخی می توان انجام داد:
1. تاریخ تطور و تکامل علم اصول (ادوار اصول)
در این نحوه از کار تاریخی به بسترها، علل و عوامل و زمان پیدایش علم اصول، مؤسسان و مدونان این علم، دوره های مختلف علم، نگاه کلی و اجمالی به پیدایش مسائل علم و بررسی اجمالی شخصیتهای برجسته علم و آثار و افکارشان پرداخته می شود.
2. تاریخ دانشمندان و محققان علم اصول
در این بخش از کار تاریخی به تک تک شخصیتها و اندیشمندان این علم، ابداعات و تاثیراتی که در آن داشته اند، پرداخته و نیز به آثاراصولی آنها اشاره می شود.
3. تاریخ تبویب در علم اصول
در این قسم از کار تاریخی به سیر تاریخی تبویب و تنظیم مسائل اصول پرداخته می شود. با این کار می توان به ساختارهای کلی علم اصول در طول تاریخ آن و چگونگی تغییر و تحول در این ساختارها و کیفیت رشد آن و به تبع،با مسایلی که به طور کلی در این علم مطرح می شد، آشنا گشت.
4. پژوهش تاریخی در مسائل علم اصول
این کار تاریخی، پیچیده ترین و پروقت ترین اما سودمندترین شکل کار تاریخی در یک علم است. در واقع مراحل قبلی مقدمه و زمینه ساز این قسم از پژوهش تاریخی می باشند. در این مرحله به سیر پیدایش یک مساله، علل و عوامل پیدایش آن، تحلیل چگونگی تکامل و رشد مساله، تبیین و تقریرات مختلفی که در طول تاریخ پشت سر گذاشته، مثبتین و منکرین آن و بررسی ادله آنان، انحراف و عدم انحراف از موضوع مورد نظر در آن و... پرداخته می شود. به معنای دقیق تر عبارت است از: پژوهش، توصیف و تحلیل مسائل علم دربسرت تاریخ. و با نگاه تاریخی می توان گفت: مطمئن ترین روش برای پژوهش علمی و نیل به نتایج محکم تر روش تاریخ محور در آن است.
پیشینه تاریخ اصول
بی تردید پیدایش رسمی دانشی به نام (تاریخ اصول) از نیم قرن تجاوز نمی کند. تنها در همین چند دهه اخیر بحث تاریخ اصول وپژوهش در سیر تحول آن به عنوان مساله ای مهم و دانشی که باید به آن پرداخت، رسما مورد توجه محققان اصولی قرارگرفت.
محققان اهل سنت، شاید اندکی پیش تر از اصولیان شیعه به این امر پرداختند و نوشته های مختصر و مفصلی دراین زمینه تالیف کردند.از این میان می توان به استاد محمد ابوزهره (م 1395ق) و دکتر شعبان اسماعیل (ت 1359ق) دو تن از اساتید برجسته اصول و فقه دردانشگاه الازهر و دیگر دانشگاههای مصر اشاره کرد().
در میان اصولیان شیعه نیز از نخستین محققانی که به این مهم پرداختند، می توان از استاد شهید سید محمد باقر صدر، استاد محمود شهابی، آیت الله جناتی، دکتر گرجی و عده ای دیگر نام برد. پیش از اینان برخی اصولیان در مقدمه کتاب های اصولی، گاه به اختصارمطالبی درباره تاریخ این علم می نوشتند که اغلب همراه با تحقیقات و مستندهای کافی نبود. از این رو چندان قابل اطمینان نیستند.
اهمیتی که امروزه به پژوهشهای تاریخی داده می شود، سبب شد که محققان اصولی نیز به کاوش های مستقل در تاریخ این علم بپردازندو برای ادعاهای خود شواهد و اسناد کافی فراهم سازند. پاره ای از این نوشته ها به شرح زیرند:
1. استاد محمود شهابی در آغاز درس های اصول خود که در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بیان می کرد، تاریخچه ای از این علم گفت.این تاریخچه در مقدمه کتاب تقریرات اصول او چاپ شده است.
2. شهید صدر در تاریخ اصول رساله ای نوشت که در بخش نخست کتاب المعالم الجدیده او چاپ شده است که اصول را در سه دوره بررسی می کند.
3. دکتر ابوالقاسم گرجی رساله ای با عنوان (تحول اصول) نگاشت که ادوار اصول اهل سنت و شیعه را در نه دوره در آن بحث می کند. بعدا همین رساله ضمیمه ی کتاب (تاریخ فقه و فقها) چاپ شد.
4 . آیت الله جناتی، کتابی با نام (ادوار اجتهاد) تالیف کرد که در آن به تاریخ اصول نیز پرداخته است.
دانشمندان علم اصول به ترتیب سال قرن چهارم قرن پنجم شیخ ابو جعفر
طوسی،مؤسس حوزه نجف قرن ششم قرن هفتم شیخ ابو القاسم جعفر بن حسن «محقق حلی قرن هشتم شیخ حسن بن یوسف
حلی(علامه حلی) فخر المحققین حلی
فرزند علامه حلی شهید اول شمس
الدین محمد بن مکی قرن نهم قرن دهم زین الدین علی بن
احمد«شهید ثانی» احمد بن محمد
اردبیلی «مقدس اردبیلی » قرن یازدهم قرن دوازدهم قرن سیزدهم علامه وحید
بهبهانی(استاد الکل) آیة الله سید
محمد مهدی بحر العلوم محمد شریف
مازندرانی (شریف العلم) آیت الله اصفهانی
صاحب « هدایةالمسترشدین» شیخ محمد حسین
حائری اصفهانی (صاحب فصول) شیخ مرتضی انصاری
«رحمه الله » مبتکر و پایه گذار اصولی تازه در علم فقه و اصول قرن چهاردهم میرزا حبیب الله رشتی محمد حسین اصفهانی
کمپانی آیةالله العظمی
آقا ضیاء الدین عراقی راه آیة الله العظمی
سید حسین بروجردی قرن پانزدهم آیة الله العظمی
سید ابو القاسم خویی میرزاهاشم آملی نقبی به دیدگاه
های فقهی سید عبدالاعلی سبزواری شیخ اسماعیل صالحی
مازندرانی میرزا جواد تبریزی حضرت آیة الله
العظمی تبریزی (دام ظل ه)
این یک نظر آزمایشی است.