به نام خدا
شیخ مرتضی انصاری
دانلود آثار شیخ مرتضی انصاری (ره) در ادامه مطلب
شیخ مرتضی انصاری عالم بزرگ شیعه در روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ هجری قمری در شهر دزفول در خانواده علم و ادب ، متولد شد، پدرش شیخ محمد امین ، نام اولین فرزندش را مرتضی انتخاب کرد. وی در هجدهم جمادی الثانی سال ۱۲۸۱ دعوت حق را لبیک گفت .
رویای صادق
مادر شیخ قبل از تولد وی ، شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در عالم رویا می بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را و عطای امام را به فرزندی صالح و بلندمرتبه تعبیر کردند و چنین شد که جهان تشیع مفتخر به وجود این شخصیت گردید که از نسل جابر بن عبدالله انصاری ، فرزندی پا به عرصه گیتی بگذارد که استمرار بخش خط ولایت و امامت باشد.
نیاکان و پدران شیخ انصاری
در یکی از محله های شهر دزفول که نامش محله مشایخ انصار و در شمال غربی بقعه معروف ((سبز قبا)) واقع است . گروهی که اکثر آنها فقیه و اهل علم و عمل اند زندگی می کنند و از آنجایی که جد بزرگ این خاندان جابر بین عبدالله انصاری (۱۶ – ۷۸ ق و بعضی سال وفات وی را در ۹۸ ق ذکر کرده اند) آنها را جابری انصاری می گویند. جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاری از مردم مدینه و از طایفه خزرج و از اصحاب بزرگ رسول الله صلی الله علیه و آله بوده است . عبدالله پدر جابر از بزرگان قبیله خزرج و از نخستین مسلمانان مدینه است و در بیعت عقبه شرکت نموده و از کسانی بوده که سوگند خوردند پس از مهاجرت پیامبر به مدینه جان و مال خود را فدای آن حضرت کنند عبدالله در غزوه بدر و احد شرکت کرد و در احد از سربازانی بود که محافظت دره نزدیک به میدان جنگ به ایشان سپرده شده بود، در اواخر جنگ که به سود مسلمانان بود بسیاری از یارانش دره را برای جمع آوری غنایم ترک نمودند، عبدالله و فرمانده دسته و چند نفر دیگر بر جای ماندند و سپس که جنگ مغلوب شد، گرفتار حمله قریش گردید و در راه انجام وظیفه شهید شدند.
جابر بن عبدالله از رسول خدا صلی الله علیه و آله ۱۵۴۰ حدیث نقل کرده است و اولین کسی است که قبر حضرت امام حسین علیه السلام را چهل روز پس از شهادتش زیارت کرده و در این موقع نابینا نبوده است . در بعضی از منابع آمده است که در زمان زیارت قبر امام حسین علیه السلام جابر نابینا بوده است .
پدر و مادر شیخ
پدر شیخ به نام محمد امین از علمای پرهیزکار و از زمره احیاگران دین مقدس اسلام بوده است و در سال ۱۲۴۸ ق خاکیان را بدرود گفته است . مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است . وی از زنان پرهیزکار عصر خود و از زنان متعبده بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و چون اواخر عمر نابینا شده بود شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می کرد حتی آب وضویش را در موقع احتیاج گرم می کرد این بانوی مکرمه به سال ۱۲۷۹ ق در نجف اشرف از دنیا رفت و شیخ در غم فقدان مادر بسیار متاثر و غمناک شد و گریه کرد.
تحصیلات شیخ در ایران
وی از دوران صباوت ، عشق تحصیل و فراگیری معارف جاودانه و حیاتبخش اسلام را داشت و با جدیت بسیار تا نیمه شب به مطالعه و تالیف دروس خود همت می گمارد.
مرتضی ادبیات عرب و مقدمات را نزد پدرش و دانشوران دزفول سپری کرد و فقه و اصول و دوره سطح را خدمت شیخ حسین انصاری (عموزاده اش ) – که از فقهای سپید نام دزفول بود تلمذ نمود.
تحصیلات در عتبات
شیخ در سال ۱۲۳۲ ق به همراه پدرش به عتبات – کربلا و نجف – جهت تکمیل دروس و ترقی اندیشه هایش رهسپار شد.
شیخ محمد امین در کربلا به محضر سید محمد مجاهد – که از فقهای بزرگ شیعه در آن زمان بود و ریاست حوزه کربلا را داشت رسید. پس از معرفی خود، سید مجاهد احوال استاد نخستین خود – شیخ حسین انصاری را که در زمانی با هم در درس پدرش سید علی طباطبایی – صاحب ریاض – حاضر می شدند و با یکدیگر دوست و همدرس بودند پرسید. شیخ محمد امین گفت : ایشان برادرزاده من است و اکنون مشغول تدریس فقه و اصول و تربیت طلاب است . سید مجاهد بر احترام آنها بیفزود و فرمود: به جز زیارت معصومین علیه السلام مقصود دیگری نیز دارید؟ شیخ محمد امین پاسخ داد: فرزندم را برای استفاده از محضر مبارک آورده و به شیخ مرتضی که در آخر مجلس نشسته بود، اشاره کرد، سید نگاهی خاص به شیخ کرد! زیرا کمتر کسی در سنین ۱۸ سالگی می توانست از محضر درس استاد و فقیهی فرزانه چون او استفاده کند، لذا برای آزمایش معلومات فقهی طلبه جوان مساله ای پیش آورد و گفت : شنیده ام برادرم شیخ حسین در دزفول نماز جمعه می خواند در حالی که بسیاری از فقهای شیعه اقامه نماز جمعه را در زمان غیبت ولی عصر (عج ) جائز نمی دانند. در این موقع شیخ مرتضی دلایلی در وجوب نماز جمعه در زمان غیبت بیاورد که سید مجاهد از تقریر دلیل ها و بیان مطلب او شگفت زده شد و به شیخ محمد امین رو کرد و گفت : این جوان نبوغ ذاتی دارد، او را به صاحب این قبه – اشاره کرد به بارگاه امام حسین علیه السلام – بسپارید.
شیخ محمد امین به دزفول بازگشت و فرزندش برای ادامه تحصیل در کربلا بماند.
شیخ مرتضی چهار سال از محضر دو فقیه بزرگ یعنی سید مجاهد و شریف العلماء استفاده کرد.
در سال چهارم ، عده ای از مردم دزفول که به زیارت کربلا آمده بودند، به وی گفتند:
پدرت شوق دیدار تو را دارد.
ازدواج شیخ
شیخ در سن ۲۵ سالگی با دختر اولین استاد خود – شیخ حسین – ازدواج کرد. اولین ثمره این ازدواج پسری بود که پس از رفتن شیخ انصاری به مسافرت متولد و چون هنگام تولد دو دندان داشت و بنا به عقاید خرافی پیر زنان قدیم چنین طفلی بدیمن خواهد بود، مامای نادان دندانهای طفل چند روزه را کشید و کودک بیچاره از این صدمه بمرد
مرجعیت شیخ انصاری
عصر زندگی شیخ مصادف بود با مرجعیت عامه آیه الله شیخ موسی کاشف الغطاء تا سال ۱۲۵۶ ق و بعد از مرحوم شیخ موسی زعامت دینی به برادرش آیه الله شیخ حسن کاشف الغطاء تا سال ۱۲۶۲ ق و بعد از رحلت ایشان مرجعیت عامه به آیه الله شیخ محمد حسن صاحب جواهر منتقل شد.
در سال ۱۲۶۶ ق آیه الله شیخ محمد حسن صاحب جواهر در لحظات آخر حیاتش در جمع علماء بزرگان شیعه – که برای تعیین تکلیف مرجعیت و زعامت دینی به حضورش رسیده بودند – پرسید: بقیه علما محترم کجا هستند؟ عرض رسید که علما حوزه همگی در خدمت شما هستند، نگاهی دیگر همراه با تبسمی نمود و فرمود: آری هستند اما عالمی در این شهر (نجف ) است که در جمع نیست .
مجددا به عرض رسید که خیر آقا همگی خدمت شما هستند. آنگاه فرمود: پس ملا مرتضی کجاست ؟ عده ای به جستجوی وی پرداختند. پس از مدتی او را در حرم امیر المومنین علیه السلام یافتند که مشغول دعا جهت بهبودی و سلامتی صاحب جواهر بود. جریان را به عرض شیخ انصاری رسانده و به حضور صاحب جواهر رسیدند، صاحب جواهر نفس عمیقی کشید و رو به حضار نمود و فرمود: ((هذا مرجعکم من بعدی )) این مرجع شما بعد از من است و آنگاه رو به شیخ انصاری نمود و فرمود: ((قلل من احتیاطک فان الشریعه سمحه سهله )) ای شیخ تو هم از احتیاط خود کم کن چه دین اسلام سهل و آسان است .
کرامات شیخ
نابغه دهر، شیخ انصاری دارای کرامات و خوارق عادات بوده است که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:
کرامت اول :
در زمان شیخ روزی شخصی از تنگی معاش برای دوستش سخن داند و گفت : اگر همراهی با من کنی در این باب فکر و تدبیری اندیشیده ام . گفت : بگو اگر اصلاح باشد تو را یاری کنم . گفت : در این روزها پول زیادی نزد شیخ مرتضی آورده اند. ما شبانه به خانه او رفته و آنها را آورده بین خود تقسیم کنیم .
من چون این بشنیدم او را منع کردم ولی سودی نبخشید. بالاخره با اصرار بسیار مرا با خود موافق نمود به این شرط که در بیرون منزل بایستم تا او برود و بیاید که من مباشر عملی نباشم . چون پاسی از شب رفت به سراغ من آمد و به طرف منزل شیخ روانه شدیم و با تدبیری وارد دهلیز بیرونی شدیم ولی من جلوتر نرفتم ، دوستم از پله های بیرونی بالا رفت تا از پشت بام بیرونی به بام اندرونی درآید و از آنجا وارد خانه شده و دست به سرقت بزند.
مدتی نگذشته بود که با حالتی پریشان شگفت آور نزد من آمد، سبب را پرسیدم گفت : چیزی را مشاهده کردم که تا خودت نبینی تصدیق من نخواهی کرد. گفتم مگر چه دیدی ؟
گفت : از پله ها که بالا رفتم سایه ای در مهتابی بیرونی به نظرم آمد، وقتی از دیوار بیرونی بالا رفتم که خود را به پشت بام اندرونی برسانم ناگهان دیدم شیری مهیب بر کنار بام اندرونی ایستاده و آماده حمله به من بود و هر چه بالاتر رفتم خشم شیر زیادتر می گردید، قدری تامل نمودم تا شاید علاجی پیدا کنم ، ولی ممکن نشد، برگشتم . به او گفتم : شاید ترسیده ای !!
گفت : تا نبینی باور نکنی از پله ها بالا برو و نگاه کن ، از پله ها بالا رفتم نزدیک بام اندرونی شیری عجیب دیدم که از ترسش بدنم به لرزه درآمد شیر نعره ای کشید و به سوی پشت بام بیرونی شد، چون این امر خارق عادت را دیدیم از کرامات آن مرد بزرگ شیخ انصاری حمل کردیم و نادم و پشیمان برگشتیم .
کرامت دوم :
یکی از شاگردان شیخ انصاری نقل می کند: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشته برای تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس شیخ درآمدم ولی از مطالب و تقریراتش هیچ نمی فهمیدم خیلی به این حالت متاثر شدم تا جایی که دست به ختوماتی زدم ، فایده نبخشید. بالاخره به حضرت امیر علیه السلام متوسل شدم .
شبی در خواب خدمت آن حضرت رسیدم و ((بسم الله الرحمن الرحیم )) در گوش من قرائت نمود.
صبح چون در مجلس درس شیخ حاضر شدم درس را می فهمیدم ، کم کم جلو رفتم ، پس از چند روز به جایی رسیدم در آن مجلس صحبت می کردم . آن روز پس از ختم درس خدمت شیخ رسیدم وی آهسته در گوش من فرمود: آن کس که ((بسم الله …)) را در گوش تند خوانده است تا ((والضالین )) در گوش من خوانده ، این بگفت و برفت . من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ دارای کرامت است زیرا تا آن وقت کسی از این موضوع اطلاع نداشت .
کرامت سوم:
شخص عامى شیخ را درحمام – نقلست روزى اول طلوع صبح جناب شیخ انصارى ره در زمان ریاست در نجف اشرف بحمام رفت چون وارد خزینه شد حمام هم تاریک بود شنید کسى در کنار خزینه با صداى بلند مى گوید غسل جنابتى که از مدار یحیى بر ذمه من تعلق گرفته بجا مى آوردم قربه الىالله و خود را در میان آب پرتاب مى کند و چون بیرون مى آید مى گوید نشد و دو مرتبه به بلندى رفته و باز بصداى بلند نیت غسل مى کند و خود را میان آب مى اندازد ? شیخ از
دیدن این منظره خیلى نارحت گشت و چون حمام تاریک بود او را نمى دید که چهکس است صدا زد اى کسى که غسل مى کنى تو مجتهد مى باشى یا مقلد آن شخص گفت مقلد مى باشم ? شیخ فرمود مقلد چه شخصى هستى ? گفت مقلد آقاى شیخ انصارى مى باشم ? فرمود شیخ بتو این طور دستور داده غسل کنى ؟ گفت آرى ? شیخ فرمودند او غلط کرده اگر باین طور دستور غسل داده و بندگان خدا را بزحمت انداخته است ? آن شخص فورا دوید و در تاریکى گلوى شیخ را بدست آورد و شروع کرد بزدن و مى گفت بمرجع مسلمین توهین مى کنى قتل تو واجب است و تو را نمى گذارم زنده از حمام بیرون روى ? حمامى شنید که صداى زد و خورد مى آید فورا چراغ را آورد دید شیخ دچار
دست مقلده شده ? حمامى صدا زد اى مرد جاهل نادان آیت الله انصارى را سیلى مى زنى ? آن شخص چون جناب شیخ انصارى را شناخت بقدم او افتاد عذر خواهى کرد ? مرحوم شیخ فرمودند از تو مى گذرم بشرط آنکه دیگر این طور
غسل نکنى بلکه در قلب خود قصد غسل کن و یک مرتبه در زیر آب برو غسل تو صحیح و بدون اشکال است.
کرامت چهارم
مرحوم حاج آقا حسین فاطمی قمی، از پدر بزرگوارشان مرحوم آقا سید اسحاق قمی نقل کردهاند که ایشان فرمودند: زمان توقفم در نجف اشرف، شبی در عالم خواب دیدم مژده میدهند که امام زمان(عج) ظهور نمودهاند. با کمال شوق و شعف، خدمتشان شرفیاب شدم.
حضرت سوار بر اسب بودند و شیخ انصاری پای رکاب ایستاده بود و ایشان به شیخ امر فرمودند. همین که چشم مبارکشان به حقیر افتاد، سه مرتبه فرمودند: «والله شیخ مرتضی، نائب ماست!» بعد شیخ متوجه من شدند و فرمودند: «آن گچ و آجر را ببر فلان مسجد را تعمیر کن» و از خواب بیدار شدم.
مدتی گذشت و در ایام زیارتی سید الشهدا به کربلا مشرف شده بودیم. عادت شیخ آن بود که بعد از نماز صبح برای جلوگیری از فشار هجوم زوّار بر ایشان، مشغول نافله میشدند. اتفاقا آن خواب به خاطرم آمد، استخاره کردم که به ایشان عرض کنم یا نه، مساعد آمد.
همین که خواب را نقل کردم، ایشان گریه کردند و فرمودند: حضرت نسبت به من چنین فرمود؟! عرض کردم: بله. فرمودند: نفهمیدی اوامر حضرت چه بود؟ عرض کردم: خیر.
پس سجده شکر کردند و فرمودند: بردن گچ و آجر و تعمیر مسجد، آن است که شما جایی را به کمک من ترویج مینمایید. لذا همین که خواستم به ایران بیایم، اجازه به من دادند و من به طرف ایران رهسپار شدم.
کرامت پنجم
از قول عالم بزرگوار، صاحب کرامات نادره زمان مرحوم حاج سید علی شوشتری نقل میکنند:
رسم من و شیخ مرتضی(ره) این بود که در اوقات زیارتی مخصوص از نجف اشرف به کربلای معلی مشرف میشدیم و چند روز میماندیم.
در یکی از روزها که از نجف اشرف به کربلا آمدیم، بعد از گذشت سه روز شیخ مرتضی فرمود:
باید مراجعت کنیم، من هم قبول کردم، وقتی شب شد خوابیدیم. نصف شب متوجه شدم که شیخ از بستر خواب برخاست، وضو گرفت و عمامه بر سر گذاشت و کفش به پا نمود و از منزل بیرون رفت.
با خود گفتم: شاید شیخ اشتباه کرده، خیال میکند سحر است و حال آن که نصف شب است و وقت تهجد و نماز شب نیز نیست.
از حیاط بیرون رفت، من هراسان شدم و لباس پوشیدم و به دنبالش بیرون رفتم اما آهسته میرفتم که او متوجه من نشود، از کوچههای کربلا گذشت تا به دروازهای به نام دروازه «بغداد» رسید، در آن جا خانه کوچک عربی بود.
وقتی شیخ مقابل آن خانه قرار گرفت ایستاد و سلام داد، از داخل خانه جواب سلام داده شد.
شیخ عرض کرد: آیا میتوانم فردا برگردم.
جواب دادند: آیا آن کار را انجام دادی؟
وفات شیخ
شیخ انصاری هجدهم جمادی الثانی سال ۱۲۸۱ ق پس از ۶۷ سال عمر با برکت اما پر زحمت در نجف اشرف به بیماری اسهال دار فانی را وداع گفت . چون شیخ از دنیا رفت شیخ راضی علی بیک . یکی از شاگردان صاحب جواهر، ملا محمد طالقانی ، مولی علی محمد طالقانی و مولی علی محمد خوئی او را غسل دادند و حاج سید علی شوشتری بر جنازه اش نماز خواند و در حجره ای متصل به باب قبله صحن مجلل امیر المومنین علی علیه السلام مدفون گردید.
در فوت شیخ ماده تاریخهایی گفته شده از جمله برادرش شیخ منصور در تاریخ ولادت و فوتش سروده :
زغیب آمده تاریخ حیات و ممات
استادان شیخ انصاری
شیخ از محضر اساتید بزرگواری همچون شیخ حسین انصاری دزفولی ، شریف العلماء مازندرانی ، شیخ موسی کاشف الغطاء، سید محمد مجاهد، شیخ علی کاشف الغطاء، حاج ملا احمد نراقی تلمذ نمود و غیر از فرزانگان فوق الذکر شیخ نزد هیچ کس دیگر تلمذ نکرده است .
شیخ حسین انصاری (متوفای ۱۲۵۳ ق )
شریف العلماء (متوفای ۱۲۴۵ ق )
شیخ موسی کاشف الغطاء (متوفای ۱۲۴۱ ق )
شیخ علی کاشف الغطاء (متوفای ۱۲۵۴ ق )
سید محمد مجاهد (متوفای ۱۲۴۲ ق )
نراقی (متولد ۱۱۸۵ و متوفای ۱۲۴۵ ق )
شاگردان شیخ
مکتب علمی شیخ انصاری – در اواسط قرن سیزدهم تا اوایل قرن چهاردهم – پرورش دهنده دانشوران و اندیشمندان معروف شیعه است ، علماء و دانشمندانی که شمار آنها را از ۵۰۰ نفر تا ۳۰۰۰ نفر در کتب رجالی و تاریخی ثبت کرده اند. در کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری که توسط کنگره جهانی بزرگداشت دویستمین سالگرد تولد شیخ انصاری (ره ) انتشار یافته است نام ۳۱۶ نفر را ذکر کرده که بعضی از مشاهیر از شاگردان شیخ به شرح ذیل آمده است :
۱٫ شیخ ابراهیم آل صادق (۱۲۲۱ – ۱۲۸۴ یا ۱۲۸۸ ق )
۲٫ سید محمد ابراهیم بهبهانی (- ۱۳۰۰ ق )
۳٫ شیخ ابراهیم خوئینی (- ۱۳۰۰ ق )
۴٫ میرزا محمد حسن شیرازی (۱۲۳۰ – ۱۳۵۵ ق )
۵٫ حاج میرزا ابراهیم خوئی (۱۲۴۷ – ۱۳۲۵ ق )
۶٫ آخوند خراسانی (۱۳۲۹ ق )
۷٫ میرزا ابراهیم علوی سبزواری (۱۳۱۶ ق )
۸٫ سید جمال الدین اسد آبادی (۱۲۵۴ – ۱۳۱۴ ق )
۹٫ شیخ ابراهیم قفطان (- ۱۲۷۹ ق )
۱۰٫ میرزا حبیب الله رشتی (۱۲۳۴ – ۱۳۱۲ ق )
۱۱٫ شیخ مولا ابراهیم قمی (- ۱۳۰۸ ق )
۱۲٫ ملا حسینعلی همدانی (۱۲۳۹ – ۱۳۱۱ ق )
۱۳٫ سید ابو تراب قزوینی (معروف به سکاکی ) (-۱۳۰۳ ق )
۱۴٫ میرزا محمد آشتیانی (۱۲۴۸ – ۱۳۱۹ ق )
۱۵٫ سید میرزا ابوالحسن رضوی (۱۳۱۱ ق )
۱۶٫ سید میرزا ابوالحسن سبزواری (-۱۳۱۳ ق )
۱۷٫ شیخ ابوالقاسم انصاری دزفولی (-۱۲۸۰ ق )
۱۸٫ سید ابوالقاسم خوانساری (۱۲۸۰ ق )
تالیفات شیخ انصاری
آثار ارزنده و تالیفات گران سنگ و ارزشمندی از مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ مرتضی انصاری (ره) به یادگار مانده است که هر کدام نشانی از نبوغ، اجتهاد،دانش وسیع و تحقیق دقیق آن عالم ربـانـی مـی بـاشـد ما در این بخش به صورت اجمال به بازگویی برخی از آنها می پردازیم؛ جا دارد نـویسندگان و محققین حوزه علمیه وبنیان گذاران کنگره شیخ اعظم انصاری (ره) به تبیین و تـحـلـیـل آثـار قـلمی او نیز بنشینندو افکار نو و طرحهای ابتکاری شیخ را از لابلای این کتابها و رساله ها بیرون کشند و در اختیار حوزویان و دانشگاهیان کشور قرار دهند اینک لیست تالیفات آن بزرگوار:
۱ ـ المکاسب (فقه) شامل مکاسب محرمه، خیارات، و احکام عمومی معاملات.
۲ ـ فرائد الاصول (اصول) شـامـل مباحث الفاظ، امارات و اصول عملی این دوکتاب عالی ترین روشهای فقهی و اصولی را در اختیار پژوهندگان این دو علم قرارمی دهد.
۳ ـ رساله ای در تقیه.
۴ ـ رساله ای در رضاع و نشر حرمت آن.
۵ ـ رساله ای در قضا میت.
۶ ـ رساله ای در مواسعه و مضایقه.
۷ ـ رساله ای در عدالت.
۸ ـ رساله ای در مصاهره.
۹ ـ رساله ای در ملک اقرار.
۱۰ ـ رساله ای در تبیین قاعده لاضرر و لاضرار.
۱۱ ـ رساله ای در خمس.
۱۲ ـ رساله ای در زکات.
۱۳ ـ رساله ای در خلل صلوه.
۱۴ ـ رساله ای در ارث.
۱۵ ـ رساله ای در تیمم.
۱۶ ـ رساله ای در قاعده تسامح.
۱۷ ـ رساله ای در باب حجیت اخبار.
۱۸ ـ رساله ای در قرعه.
۱۹ ـ رساله ای در متعه.
۲۰ ـ رساله ای در تقلید.
۲۱ ـ رساله ای در قطع و جزم.
۲۲ ـ رساله ای در ظن.
۲۳ ـ رساله ای در اصاله البرائه.
۲۴ ـ رساله ای در مناسک حج.
۲۵ ـ حاشیه ای بر مبحث استصحاب.
۲۶ ـ حاشیه ای بر نجاه العباد (رساله عملیه).
۲۷ ـ کتابی در علم رجال (از وجیزه مجلسی بزرگتر است).
۲۸ ـ تالیفی در اصول الفقه.
۲۹ ـ حواشی بر عوائد نراقی.
۳۰ ـ حاشیه ای بر بغیه الطالب.
۳۱ ـ اثبات التسامح فی ادله السنن.
۳۲ ـ التعادل و الترجیح.
۳۳ ـ رساله ای در تقیه.
۳۴ ـ رساله ای در التیمم الاستدلالی.
۳۵ ـ رساله ای در خمس.
منبع:http://www.saelin18.com/?p=13820